خسته و در به در شهر غمم
شبم از هرچی شب سیاهتره
زندگی زندون سرد کینه هاست
رو دلم زخم هزارتا خنجره
چی میشد اون دستای کوچیک و گرم
رو سرم دست نوازش میکشید
بستر تنهایی و سرد منو
بوسه گرمی به آتش میکشید
چی میشد تو خونه کوچیک من
غنچه های گل غم وا نمیشد
چی میشد هیچ کسی تنهام نمیذاشت
جز خدا هیچ کسی تنها نمیشد